۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۷, جمعه

تو خیال کن از خوشحالی

تلفن زنگ می‌خورد، محصص می‌گوید لیلاست، گوشی را برمی‌دارد و می‌گوید: «عزیزِ من»، جوری که انگار دارد پی‌اش می‌گردد، مشتاقش است، منتظرش با تمام وجود.
من را نمی‌کند م، عزیزِ من، بی‌ کم و کاست. 

هیچ نظری موجود نیست: