۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

انتظار

گاهی های تو می شوند همیشه های من

رئالیسم

آدما باید یه روز با خاطره شدن کنار بیان

۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

زهر

بعدها یادتان باشد برهه ای از زندگی تان را که از ته ِ دل نخندیدید.

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

غبار

بعضی وقت ها می شود که از پشت ِ همه ی این سال ها، از زیر ِ این همه لایه لایه ای که گذاشته ای غبار بنشیند روی اش، از دل ِ این همه به روی ِ خودت نیاوردن های این چند سال، با تمام جزییات، شفاف و تمام قد می ایستد روبه روی ات. آن وقت است که به بیهوده بودن ِ این به روی خودت نیاوردن ها، غبار نشاندن ها و تلاش ِ فرساینده ات پی می بری. حالا هی با من از فراموشی بگو.

۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

حبس

دست مان نمی رود، دل مان که در ِ حیات را باز کند به کوچه ای که، قرار نیست ازش بیایید.