هرچه رخ دهد، زندگی از هر مسیری که برود از تو میرود. از تو، زیباترین پیشآمد زندگیام!
تمام عمر اندوه همراهم بود جز زمان حضور تو، تو فاتح من بودی و من خرسندترین مغلوب جهان. از زیباییات ناگزیر، محاط ملاحتات. هرچه گفتنی که نداشتم با تو گفتم، تنت همچون آمرزش محکوم به مرگ. بارها میان سینههایت گم شدم، پاهایت کشتم و آن لحظهی واپسین نه به استعاره، که چون مؤمنی متعصب به استقبال مرگ رفتم. آمیختن با تو دستانداختن مرگ بود. چشمانت نرمخوترین جاندار و لبانت شهوانیترین زنی که به صدای نرمت اهلیترین مرد جهانم کرد. تو تجسم تمام خواهشهای من بودی جانِ من.